راه فرارکجاست

ساخت وبلاگ
«تو» با خود می گویی : «بهتر است نزد اقوامم بروم و به هر صورت ممکن ، از آن ها مدد بگیرم ، شاید بتوانم به بهشت راهی پیدا نمایم ! و : «راه فرار کجاست؟» و پاسخ می شنوی : «راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد .» به طرف محل قبلی ات حرکت می کنی و در میان آن همه جمعیت آن همه غوغا دنبال دوستان و خویشانت می گردی ، تا این که یکی از آن ها را پیدا نموده و از «او» درخواست می کنی تا «تو» را یاری نماید . و او می گوید : اتفاقاً من هم دنبال تو می گشتم تا از تو کمک بگیرم ! پس وای بر من ! و «تو» ناراحت و خشمگین و درمانده ، به فکر فرجام سرنوشت خویشی و با خود می گویی : آیا امیدی می رود که نجات پیدا کنم ؟ ! صدایی را می شنوی که می گوید : «کجا هستید کسانی که شما در دنیا آنها را شریک من می پنداشتید؟ . . . شرکای خود را به فریادرسی بخوانید ! » و «تو» جواب می دهی : وَاللّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكينِالأنعام: ٢٣ «سوگند به خدا ، پرودگار ما ، که ما مشرک نبوده ایم .» و با این دروغ ، «مُهری» بر لب هایت زده می شود و به جای لب ها ، پوست بدن و دست ها و پاهایت به گمراهی و گناهان «تو» گواهی می دهند ! کم کم پرده ها کنار می رود و می فهمی که دیگر جای انکار و دروغ باقی نیست . NEW...
ما را در سایت NEW دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : دوستان mw55 بازدید : 1803 تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393 ساعت: 3:07